ابری عباس روشنزاده FIVETAMUSIC

ابری

تاریخ: بهمن 29، 1396

لعنتی هوای ابری من و باز میبره تا تو همه چی بازم از اول کوچه ها پیاده باتو دستای کوچیک و سردت توی جیب ژاکت من همه این لحظه ی زیبا به تماشامون نشستن خیس خیس صورتامون با نوازشای بارون هم قدم شونه به شونه از غم و غصه گریزون. (وای مث خوابه مث یه رویای شیرین) (این لحظه ها رو ای خدا ازم نگیرین )٢ وا میشه چشام میبینم تک و تنها توی این شهر هر طرف نگام میفته همه آشتی من و تو قهر شبا بی تو بالش من خیس خیس باز دوباره تا دم صبح اشکای من فکر وایسادن نداره وای مث.....