بعضی شبا بی خواب بودی از خستگی خوابت نمی برد توو بازیای زندگی مون گاهی بلیط تو نمی برد اما همیشه خوب بودی عشقت به دنیا کم نمی شد کوهم می ذاشتن روی دوشت پشتِ تو بازم خم نمی شد دستات پر از چین و چروک و پاهای خسته ت پر تَرَک بود سایه ت همیشه رو سرِ ما همراه و همدوش و کمک بود با دستِ پُر یا دستِ خالی هر رفتنت برگشتنی داشت این خونه با تو گرم بود و شب ها چراغ روشنی داشت رفتی که دیگه برنگردی رفتی که بی بابا بمونم قسمت همینه چاره ای نیست تقدیرمه تنها بمونم تو قهرمان قصه بودی من با تو جنگ و بُرده بودم با تو یه سربازِ شجاع و بی تو یه شاهِ مُرده بودم کم طاقت و ترسو شدم باز مثلِ زمان بچگی هام وقتی که مُرده قهرمانم وقتی که مُرده، مردِ رویام رفتی که دیگه برنگردی رفتی که بی بابا بمونم قسمت همینه چاره ای نیست تقدیرمه تنها بمونم