امیده وصل شهرام ناظری FIVETAMUSIC

امیده وصل

تاریخ: آبان 23، 1396

دل جای تو شد و گر نه پر خون کنمش در دیده تویی و گر نه جیحون کنمش امید وصال تست جان را ورنه از تن به هزار حیله بیرون کنمش در هجرانم قرار میباید و نیست آسایش جان زار میباید و نیست سرمایهٔ روزگار می‌باید و نیست یعنی که وصال یار میباید و نیست عشقی که کسش چاره نداند این است دردی که ز من جان بستاند این است چشمی که همیشه خون فشاند این است آن شب که به روزم نرساند این است سودای سر بی سر و سامان یک سو بی مهری چرخ و دور گردان یک سو اندیشهٔ خاطر پریشان یک سو اینها همه یک سو غم جانان یکسو از دیدهٔ سنگ خون چکاند غم تو بیگانه و آشنا نداند غم تو دم در کشم و غمت همه نوش کنم تا از پس من به کس نماند غم تو