میگذرد روزگار می سپرد یادگار لحظه به لحظه به دل قصهء مهر نگار دی شد و آمد بهار گلشن خاک دیار نغمهء شاد هزار خنده به لبهای یار می باران می ریزد در ساغر لاله همه حیران دیده و دل گشته از آن واله به سحر بنشسته به گل چون قطرهء ژاله مه شب را جلوه دهد در حلقهء هاله به نسیمی دل بسپارم که کشد شانه به گیسو که شمیم عطر بهارم برسد از ره هر سو به دو چشمت می نگرم نرگس مست است همه مست از این نظرم دل به چه دست است چو به شادی بگذرد ایام دل عاشق هم شود آرام
پیشنهادات