ساقی، ساقی، به نور باده برافروز جام ما مطرب، مطرب، بگو که کار جهان شد به کام ما ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما گو نام ما ز یاد به عمدا چه میبری خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما ساقی، ساقی، به نور باده برافروز جام ما مطرب، مطرب، بگو که کار جهان شد به کام ما ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما گو نام ما ز یاد به عمدا چه میبری خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما ساقی، ساقی، به نور باده برافروز جام ما مطرب، مطرب، بگو که کار جهان شد به کام ما ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما