شاه نامه کیان فلاحی FIVETAMUSIC

شاه نامه

زمان آهنگ: 4 دقیقه و 36 ثانیه

فرهاد را گفتند؛ که فریاد رِسَت، شیرین است. گُفتِشان: یکی شیرینه کوه بِکندمُ پیر شدم. گفت؛ دردِ کاسه کم نبود، اول بار؟ آنَم بشکستُ دلگیر شدم ؟! مگر از جانِ خویش است که من سیر شدم ؟ من به دنبال وفا بودمی اش، ‌کو ببینم زِ همان روشنی اش طول عمری سپری شد آن زمان، تا که غایت برسد، رُویَت، بدان امید برایش که شود بِهپیروز، نکند عشق شود سوگلی اش، دل ببازد، دل ببازد به هر آسنی اش موج دریا شدمٌ تاب شدم، چشمه ای ساختمُ آب شدم، در طلبش، سِیر فراگیر شدم ... من به دنبال صفا بودمی اش، نه به جَستار ردا بودمی اش سایه ها دیدمُ من سیر شدم، گر به هر سوی عالم که پیگیر شدم صبح فردا که من پیر شدم، قصه ی شیرین و فرهاد شدم شاید که شدم؛ کوتَه غزلی، شعری، نظمی یا هم طَرَبی ... بشنود کوچک پسری بی پروا، بشود آئینه ای، پُر زِ صفا برود سوی آن بالا دست، آن جا که هنوز خاطره ای از وی هست بدهد درِ هر خانه ندا، بی ادعا ... که اِی مردم شهر؛ “بیایید و ببینید کین رسم نوین، بس آشِنا” خط فردوس بَرین، خواندیم ما چه شدست؟! چه شٌدَست که شدیم، این چُنین پُر زِ جفا ؟!