زیرِ بارون قدم زدیم ، تا ساعتایِ هشت و نیم دستایِ تو دست من ، به یادِ روزای قدیم حسی داره بهم میگه ، این بهترین قرارمه حسی که از صبح تا حالا ، هی همه جا کنارمه تهرانو با تو دوست دارم ، خیابونا و کوچه هاش خاطره داریم من و تو ، تویِ تمومِ کافه هاش هیچ عشقی توی زندگیم ، نمی گیره جای تورو دستای من گرفته باز ، اون عطرِ دستای تورو دیر برسم قهر می کنی ، اما نمیاری به روم دنیای من قشنگ می شه ، وقتی می شینی روبروم دوستت دارم مثل خودم ، مثل خودت مثل خدا هیچ عاشق دیوونه ای ، نمیشه مثل ما دوتا تهرانو با تو دوست دارم ، خیابونا و کوچه هاش خاطره داریم من و تو ، تویِ تمومِ کافه هاش هیچ عشقی توی زندگیم ، نمی گیره جای تورو دستای من گرفته باز ، اون عطرِ دستای تورو