این گناهِ تو بود، نرفتی، ولی گذاشتی من برم این گناهِ تو بود، که حالا، اسیرِ دستِ خاطرم از خدامه ولی، نمیشه، کنارِ تو بمونمو از خدامه ولی، نخواستی، خودت بگیری جونمو میمیرمو نمیره فکرت از سرم هنوز نمیشه باورم یه بار بهم نگفت بمون باید بیای چه سخته بی تو انتظار بیا منو بُکش بزار تموم شه کارِ هردومون تویِ دنیایِ من، که اینه آخرش فکرِ تنها شدن، عذابِ باورش با هر نفس دل میکٓنم از خودم زخمِ تو کاریه، نشسته رو تنم این یه بیماریه، که عاشقت منم کِی عاشقِ بی رحمیِ تو شدم