هوا تاریک تر از اونه که با چشمام می بینم به حدی مست هستم که تو رو اینجا می بینم همیشه عود روشن نیست که تصویر تو جاری شه با تلفیق من و عطرت یه حس استعاری شه همیشه اشک نمیریزم شبیه کوه سرسختم چجوری وقتی داغونم بگم بعد تو خوشبختم یه امشب توی این چند سال یه جور دیگه دلتنگم مث آیینه می مونم مث آیینه بی رنگم هوا تاریک از اونه که هر غروری معلوم شه یه مرد اینجاست که امشب دلش نمیخواد آروم شه یه احساسی بهم میگه شب بلندی تو راهه برای من که دلتنگم روزا همیشه کوتاهه همیشه اشک نمیریزم شبیه کوه سرسختم دیگه کی باورش میشه که بعد تو خوشبختم یه امشب توی این چند سال یه جوره دیگه دلتنگم مث آیینه می مونم مث آیینه بی رنگم