رویای پازی محمد ناسوتی FIVETAMUSIC

رویای پازی

زمان آهنگ: 3 دقیقه و 52 ثانیه
تاریخ: دی 03، 1393

رو نیمکت ِ سیمانی ِ شطرنج، من مات چشمای تو می موندم سربازها از جنگ می گفتن، اما من از عشق تو می خوندم تو پارک های خلوت پائیز، هر وقت رویاتو بغل کردم بی دلهره تلخی روزامو، تو قهوه ی چشمات حل کردم وقتی صدای پات می اومد، قلبم سراپا شوق دیدن بود وقتی برام از عشق می گفتی، روح و تنم گرم ِ شنیدن بود آتیش دستت شعله ور بود و سرمای شهرو بی اثر می کرد بادی که تو موهات می پیچید، تصویرتو جذاب تر می کرد از باد و از آتیش و از پائیز، چی مونده جز دلتنگیای من جز نیمکتای سرد سیمانی، جز ساعتائی که نمی چرخن؟ تو پارکهای خلوت ِ این شهر، چن ساله هیچکی پا نمی ذاره رویای ما سر شد ولی فکرش، دست از سر من بر نمی داره