مثلِ پروانهها با هم عشق بازی میکردیم مثلِ بچهها خانه سازی میکردیم همه چی عوض شد، چه بسا بهتر شد ولی تو چه فکرها که نکردی سرمون چه گرم شد، دستِ تو چه سرد شد ولی من چه فکرهایی کردم مثلِ دلفینها بیصدا گریه میکردم مثلِ آدمها به کسی که نبودام تظاهر میکردم دیدِ من عوض شد، تکلیفم روشن شد وقتی از بیرون نگاه میکردم چه دنیا قشنگ بود، فکرِ من آزاد بود چه شبها آرام میخوابم من.. میخوابم من.. دایره ی رنگی، آسمانِ آبی دایره ی رنگی، آسمانِ آبی باز هم میرسیم به صفحه ی بعد میرونیم تو جاده ی شب میخوانیم میچرخیم و میرقصیم آتش و خاک و باد و آب ایم روی زمین اینجا میسازیم یک خانه توی این بهشتِ برین روی همین زمین.. بهشتِ برین باز هم میریم تا ابرِ سفید معلق در نسیمِ امید میدونیم میتونیم و میمونیم غرق میشیم تویِ این فکرِ عمیق اینجا میفهمیم، یک عشقِ بینِ ما و زمین بهشتِ برین.. روی همین زمین.. بهشتِ برین