یکی از ما به جرم عاشقی دستاش اسیر قفل بدنامی و تهمت شد همه دنیا بهش خندید وقتی که چشاش از زخم نامردی تو تر شد مثل ماهی که پشت ابر پنهون نیست یکی از ما که خیلی آرزو داره به جرم زن شدن تنبیه باید شه از اون اول به این دنیا بدهکاره همه چشمای آلوده همه اندیشههای بد فقط تو پاک و معصومی نگو کی بود به ما بد کرد تموم عمرشو باید به ساز تو برقصه تا که زخماشو بپوشونه کجا باید سفر میکرد که حرفاشو به گوش مردم دنیا برسونه همه چشمای آلوده همه اندیشههای بد فقط تو پاک و معصومی نگو کی بود به ما بد کرد مثل خواب زمستونی بذار سر روی این شونه نگو تقدیر بنبست نگو حالت پریشونه