اینترو زندگی کردن من ، مُردن تدریجی بود آن چه جان کند تنم ، عمر حسابش کردم ورس 1 جای شُکر ، زندگی سخت ، شیرینیاشم برات بی مزه و تلخ جای مُشتات روی دیواره ، قدِ روزایی که پشت میله بودی تو دخمه رنگِ قهوهای به رویاهات ، هدیه میکنن ، توی غمهات شادن ! آدم فروشای عشق خال ، اَدای یه رفیق ، یه خائن که همیشه باهاتِ که از زن کمترن ؛ نه پ ، کی میگه مَردی به اون لامصبِ لای پاهاتِ وطن فروشای سینه چاک ؛ منظورم و فهمیدی؟ حلِ چشاتِ وصیت ، یه نصیحت ، یه حرف مشتی ، دُرست مثل قرص خوابِ حکم لالایی واسه نسلی که رو به انقراض ِ به زور شلاق رامِ کمی مغرور ، یه کمی غُد ، از هر خری ، دیگه نسازیم بُت باید به خودت بیایی ، لازمِ شُک ، اگر مثل من زندگیت شده شبیه جُک اوترو وصیت ، یه نصیحت ، خیلیا عشق پریدن دارن ، ولی نمی تونن بپرن ولی هیچوقت نمی تونن بپرن ، شبیه جک ، این یک وصیته ، واسه تو همیشه خائن از بین خودمونه