تو هیچ جایی نمی تونی بری بی من که دیوونه همه شک می کنن تنها ببیننم تو این خونه چجوری می تونی آخه بری از زیرِ این سقفی که عمری زندگی کردیم چه با خوشی چه با سختی برام دیره بخوام تنهایی راهی شم برات زوده بفهمی بی تو چی میشم تو هم با من همدستی ما دو تا یک راه داریم من و تو هر دومون باهم یه اندازه گناه کاریم ببین من و که از دنیا بخاطرِ تو چشم بستم بمون، دیوونگی کن بذار که حس کنم هستم مگه من چی ازت خواستم چرا می خوای جدا باشیم بیا این آخرین روزا بذار همدستِ هم باشیم برام دیره . . .