هر شب با یادت راهی کافه میشم رو لبام نقاب خنده به شلوغی اضافه میشم بعد من همیشه یه نفر میاد تو از سرما در رو میبنده روبه روم میشینه میگیره دستامو داره میخنده داره میخنده این طرف پشت میز یه سایه هست هرشب تو کافه یه گوشه توی فکر غرق دودم شدم کلافه روبه روم یه مرده تنها تو رویاش داره میخنده دستاشو میگیرم وقت رفتن میپرسم ساعت چنده ساعتم تو خوابه از توی رویام نرو دستاتو بزار روی میز خودت از اینجا برو وقت من تمومه نمیبینم دیگه تورو دستامو ول کن توام نمون از اینجا برو ساعتم تو خوابه از توی رویام نرو دستاتو بزار روی میز خودت از اینجا برو وقت من تمومه نمیبینم دیگه تورو دستامو ول کن توام نمون از اینجا برو