قسمت یک : چشا قفله بدنش ، کمرش مثه مار میرقصه عربی تا بغلش کنمو بشینه رو ، قلیونو چاغ کنه تا بگیره دود خطای مشکی دوره چشاش ، پوستش برفیه با تونه صداش ماتم میکنه ، نفساش آروم خوابم میکنه ، ملکه منه ، شاهم میکنه بدجور میخوامش ، علی بابا رو قالیچه سواره بازم میگازه روی تختم از شب تا صبح با من بیداره ، ساعت میخوابه آنن میادش طرفم باز ، خم میشه جلوم یکم غلط انداز بلدم باش حرکاتی بزنم بشه علنن خواب ، علنن خواب غول چراغ جادو من ارباب ، علی بابا و چهل دزده تبهکار شب از راه میاد ماه کامل ، تو چادر تو صحرا تا آفتاب بشه بیداریم نه نمیخوابیم ، شراب انگورو میپاشیم رو هم رو تخت با نور شم ، هنوزم معطل سنبادیم همخوان : علی بابا علی بابا ، چی؟ علی بابا علی بابا ، آها علی بابا علی بابا ، خوبه علی بابا علی بابا علی بابا علی بابا قسمت دو : سوار سیمرغ رو ابرام ، کاروانم تو صحراس ماره کبراس دوره گردنم ، میرم خونم که هست رو اهرام از خاک میان بیرون مومیاییا ، منم توی ذهنم تو هیمالیام دافیای مصری رقصای خوب ، نمیدونم با اینا باشم یا هووریا میرم سفر تو هفت دریا ، دافیامون هرشب پا واسه مهمونی با اشرار بریون کردیم ما هشت پا از دور میبینم یه جزیره ، این داستان چه عجیبه علی بابا دنبال گنجه و معلوم نیست رو قالیچس یا سفینه توی صندوقچم الماس ، کشتیم رو موجای دریاس همه چی یهویی میریزه بهم ، من میمونمو قالیچه و سندباد همخوان : علی بابا علی بابا ، چی؟ علی بابا علی بابا ، آها علی بابا علی بابا ، خوبه علی بابا علی بابا علی بابا علی بابا
