گفتم ای خوبم به فریادم برس افتاده ام از پا ولی باور نکردی گفتم از نا مهربان بودن پشیمان میشوی فردا ولی باور نکردی گفتم از ناباوری مردم بیا و باورم کن کم کن آزارم که میمانی تک و تنها ولی باور نکردی اشک من را دیدی و خندیدی و خونسرد رفتی سوختن ها را تماشا کردی و پرپر زدنها را ولی باور نکردی من به تو خوبی نموندم تو بدی کردی به من گفتم ای غافل ندارد ارزش این دنیا ولی باور نکردی