پایه فرار من باش از تو اون شهر خودآزار بو گرفته این تمدن بیا برگردیم توی غار بیا برگردیم به جنگل مثل انسان نخستین شیمیایی شدم اینجا توی این هوای سنگین فقط عاشق تو هستم توی این شهر درندشت پایه فرار من باش رفتنی بدون برگشت مهریه ات یه ابر زخمی شیر بهاتم شیر آهو میشه آرامشو حس کرد بی شکنجه بی هیاهو سر بکش این اتوبانو عشق من درشکه میخواد ما مکافات زمینیم وسط این همه خون باد ما دوتا قوی سیاهیم که پرامونو بریدن دیگه جلد فاضلابیم گند دود و دم و آهن آب و رنده کنده تو دستام پشت شهر بدقواره من که پابند تو هستم اگه آینه بذاره خون نمیرسه به مغزم گیر لکنته زبونم بذار تو حریم رویات یه پناهنده بمونم تو نماد شهر من باش توی جنگل سپیدار ما دوتا نقاشی میشیم روی دیواره یک غار