من غزل خون ستاره های راهم ، به نگاه تو نگاهم من همیشه چشم به راهم عابر بی گنه دشت گناهم ، یه ترانه ی سیاهم من همیشه چشم به راهم تو سپیده ی سپیدی ، من سیاهه ی سیاهم تو پناه هر امیدی ، من امید بی پناهم تو بلندی ، تو غروری ، تو چراغ کوه نوری اما من خاکم و برگم ، مثل برکه رو به مرگم جنس احساس بهاری ، مثل بارون بی قراری تو اجاق روزگاری اما من سرد و تگرگم تو سپیده ی سپیدی ، من سیاهه ی سیاهم تو پناه هر امیدی ، من امید بی پناهم تو بلندی ، تو غروری ، تو چراغ کوه نوری اما من خاکم و برگم ، مثل برکه رو به مرگم جنس احساس بهاری ، مثل بارون بی قراری تو اجاق روزگاری اما من سرد و تگرگم