نگو که تو سینه ی من درد بی درمونی نبود توسفره ی خالی ما غصه ی بی نونی نبود نگو که دست روزگار شاهپر پروازو نبست نگو که تو کنج قفس قناری زندونی نبود به من نگو ای نیمه جون نونت نبود ، آبت نبود تو سقف آسمون شب بلور مهتابت نبود به هر طرف رو می کنم درا به سوی بستنه چینی نازک دلم رو لبه ی شکستنه به کی باید رو بزنم کیه جوابمو بده کیه دوای درد این حال خرابمو بده