از دوست داس مهدیه محمدخانی FIVETAMUSIC

از دوست داس

زمان آهنگ: 5 دقیقه و 42 ثانیه
تاریخ: دی 22، 1392

امشب از آسمان دیده تو روی شعرم ستاره می بارد در سکوت سپید کاغذها پنجه هایم جرقه می کارد شعر دیوانه تب آلودم شرمگین از شیار خواهش ها پیکرش را دوباره می سوزد عطش جاودان آتش ها آری، آغاز دوست داشتن است گر چه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست از سیاهی چرا حذر کردن شب پر از قطره های الماس است آنچه از شب بجای می ماند عطر سکر آور گل یاس است آه، بگذار گم شوم در تو کس نیابد ز من نشانه من روح سوزان آه مرطوبت بوزد بر تن ترانه من آه، بگذار زین دریچه باز خفته در پرنیان رؤیاها با پر روشنی سفر گیرم بگذرم از حصار دنیاها دانی از زندگی چه می خواهم من تو باشم، تو، پای تا سر تو زندگی گر هزارباره بود بار دیگر تو، بار دیگر تو آنچه در من نهفته دریائیست کی توان نهفتنم باشد با تو زین سهمگین توفانی کاش یارای گفتنم باشد بسکه لبریزم از تو، می خواهم بدوم در میان صحراها سر بکوبم به سنگ کوهستان تن بکوبم به موج دریاها بسکه لبریزم از تو، می خواهم چون غباری ز خود فرو ریزم زیر پای تو سر نهم آرام به سبک سایه تو آویزم آری، آغاز دوست داشتن است گر چه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست