چگونه شکایت نکنم از دوری یار نمانده دگر یک ذره به دل آرام و قرار چه بوده مگر بردرگه تو یا رب گنهم که اشکهای من بارد شب و روز چون ابربهار خدایا مگر سنگ صبورم که از شهر و از یارم بدورم بگو یا رب بگو با من کی این جدائی سر میاد از یار من خبر میاد کی این جدائی سر میاد شب میره و سحر میاد چه پر پر شد گل گلزاردلوروزگار من نمی روید غنچه های امید در بهار من خدایا چه شبها به حال تمنا دعا کردم زدرد جدائی به درگه تو گریه ها کردم بگو یا رب بگو با من کی این جدائی سر میاد از یار من خبر میاد کی این جدائی سر میادشب میره سحر میاد