بهسان رهنوردانی که در افسانهها گویند، گرفته کولبار زاد ره بر دوش، فشرده چوبدست خیزران در مشت، گهی پر گوی و گه خاموش، در آن مهگون فضای خلوت افسانگیشان راه میپویند ما هم راه خود را میکنیم آغاز