تو از کوچ مرغای دریا رسیدی تنم شد حریمت ولی تو ندیدی خیالت که ساحل فقط ریگ و ماسه ست به من تکیه کردی چشامو ندیدی تو جا موندی از کوچ تو آغوش گرمم برات لونه ساختم با شن های نرمم نذاشتم بفهمی که غربت چه تلخه به دریا زدم تا غمام نفهمم چه آسون بریدی، چه آسون ندیدی ازین ساحل دور چه آسون پریدی حالا یادگارم ازت جای پاته نگاهم همیشه به یاد نگاته حالا روزگارم پر از موج و کوچِ دل صاف دریا پر از خنده هاته چه آسون بریدی، چه آسون ندیدی ازین ساحل دور، چه آسون پریدی