یه جغد تنها رو دیوار شب می شینه از اونجا همیشه همه جا رو می بینه جغده تو فکر پریدن از رو دیواره تو خواب و رویا هاش همینو می بینه قصّه اش خیلی درازه، پر از سوز و گدازه حتّی تو رویاهاش هم، به سایه ها می بازه حالا فکر کن جغده عاشق دریا شده از شوق دیدنش دو تا چشاش وا شده حالا فکر کن جغده هی می خواد پر وا کنه تا می یاد بپره می بینه فردا شده جغده رو دیوارا می مونه تا همیشه شعر دریاها رو می خونه تا همیشه جغده می دونه فردا یه تکرار تلخه امّا باز منتظر می مونه تا همیشه
پیشنهادات