آیهای بارانی امید FIVETAMUSIC

آیهای بارانی

تاریخ: بهمن 05، 1391

سرتاسر خیال من نقاشیای کاشیاش سبز میشن و ناز میکنن مست و شبا تو کوچه هاش هوای آواز میکنن هوا هر وقت که بارونیست تو فکر من چراغونیست پرم از خاطرات تو همونایی که می دونی مگه یادم میره یک دم تا هر وقتی که من زنده م تو بانی یه مشت شعری هم الان هم در آینده م دلم می خواد بیام پیشت بزارم سر روی دوشت بگم می میرم از عشقت برم گم شم تو آغوشت من و تو زیر بارون بود به جون هم قسم خوردیم تو چشم هم نگاه کردیم نگاه کردیم از عشق مردیم سرتاسر خیال من هزار تا باغ دلگشاست هزار تا عشق دم بخت منتظر یه پاگشاست تو سرسراش یه مثنوی راز و نیاز معنوی پس تو کجایی ابدی ؟ کجای این تیره شبی ؟ رو آیه های بارونی نوشتم بسته به تو جونم و سرنوشتم تو مظهر تحملی تو ماهی عشق منی برام تو تکیه گاهی سرتاسر خیال من نقاشیای کاشیاش سبز میشن و ناز میکنن مست و شبا تو کوچه هاش هوای آواز میکنن شمایل جمال تو قلبمو روشن میکنه نمی دونی که عشق تو چه کاری با من میکنه چه کاری با من میکنه رو آیه های بارونی نوشتم بسته به تو جونم و سرنوشتم تو مظهر تحملی تو ماهی عشق منی برام تو تکیه گاهی رو آیه های بارونی نوشتم بسته به تو جونم و سرنوشتم تو مظهر تحملی تو ماهی عشق منی برام تو تکیه گاهی