خود سوختگان مستان اند همای FIVETAMUSIC

خود سوختگان

تاریخ: بهمن 05، 1391

داد درویشی از سر تمحید سر قلیان خویش را به مرید گفت که از دوزخ ای نکوکردار قدری آتش بروی آن بگذار بگرفت و ببرد و باز آورد عِقدِ گوهر ز دُرجِ راز آورد گفت که در دوزخ هر چه گردیدم درکات جهیم را دیدم آتش و هیزم و زغال نبود اخگری بهر اشتعال نبود اخگری بهر اشتعال نبود هیچ کس آتشی نمی افروخت زاتش خویش هر کسی می سوخت زاتش خویش هر کسی می سوخت زاتش خویش هر کسی می سوخت زاتش خویش زاتش خویش هر کسی می سوخت هی هی هی زاتش خویش هر کسی می سوخت