اگه که مثل گذشته به من احساسی نداری اگه فرصتی نمونده چرا تنهام نمیزاری چرا روح عاشقت رو از وجودم نمیگیری چرا از زندگی من ، از دلم بیرون نمیری من کجای زندگیتم که دیگه تورو ندارم که نه میتونم بمیرم نه میشه طاقت بیارم من کجای زندگیتم که تو دوری از وجودم من که هرروزی که می گذشت بیشتر عاشق تو بودم همیشه یه چیزی انگارمانع خوشبختی ماست همیشه تو دوری و من دلخوشی به صبح فرداست زندگی شاید همینه ، یه تلاش بی سرانجام یه نشونه که بدونم بیشتر از همیشه تنهام من کجای زندگیتم که دیگه تورو ندارم که نه میتونم بمیرم نه میشه طاقت بیارم من کجای زندگیتم که تو دوری از وجودم من که هرروزی که می گذشت بیشتر عاشق تو بودم