حراج مهدی یرهی FIVETAMUSIC

حراج

تاریخ: تیر 30، 1391

زندگیمون حراج شد دیروز ، هر چی بود و نبود و سوزوندیم دیگه چیزی نمونده تو خونه ، غیر ما که رو دست هم موندیم در این خونه رو همه بازه ، آدما از هجوم سرریزن حال اون آدمی رو دارم که ، زندگیشو تو کوچه میریزن هر کی از راه میرسه انگار ، چیزی از زندگیمو میگیره پیش چشم خودم تو این خونه ، هر کسی تو اتاقمون میره کاش میشد بدونم از فردا ، عکس لبخند کی تو این قابه!؟ کی تو آینت موهاشو میبافه ، کی رو تخت من و تو میخوابه!؟ در این خونه رو همه بازه ، آدما از هجوم سرریزن حال اون آدمی رو دارم که ، زندگیشو تو کوچه میریزن همه چیمون تو پنجره پیداست ، بین ما هیچ پرده‌پوشی نیست به کسایی که مارو میبینن ، بگو این منظره فروشی نیست کاش میشد بدونم از فردا ، عکس لبخند کی تو این قابه!؟ کی تو آینت موهاشو میبافه ، کی رو تخت من و تو میخوابه!؟ من واسه بند بند این خونه ، واسه هرچی که توشه جنگیدم شب به شب دور خونه میگشتم ، کعبه رو این اتاق میدیدم ما یه تاریخ پیش هم بودیم ، من عتیقم ، آهای عتیقه فروش قیمت من هنوز دستت نیست ، منو ارزون به هر کسی نفروش