عجب روزگاری محمد رضا شیری FIVETAMUSIC

عجب روزگاری

تاریخ: دی 26، 1390

همش گریه زاری همش بی قراری عجب روزگاری نه روز جدیدی نه صبح سپیدی همش نا امیدی همش نا امیدی تا چشمام بستم یه گوشه نشستم خودم رو میبینم که تنها و خستم گذشتم گذشته نه آینده ای نیست دیگه روی لبهام گل خنده ای نیست میخوام با همین روزگارم بسازم نباید نباید خودم رو ببازم همش گریه زاری همش بی قراری عجب روزگاری نه روز جدیدی نه صبح سپیدی همش نا امیدی همش نا امیدی دل برده دیگه دلم مرده دیگه کم آورده دیگه کم آورده دیگه تا چشمام بستم و یه گوشه نشستم خودم رو میبینم که تنها و خستم گذشتم گذشته نه آینده ای نیست دیگه روی لبهام گل خنده ای نیست میخوام با همین روزگارم بسازم نباید نباید خودم رو ببازم دلم گریه میخواد من برده از یاد نمیاد نمیاد , نمیاد نمیاد دل برده دیگه دلم مرده دیگه کم آورده دیگه کم آورده دیگه