کارگر حامد فرد & نوید باقری FIVETAMUSIC

کارگر

تاریخ: آذر 09، 1390

به نام کارگر که بهش کلی عقده آویزونه کارگری که اسباب زندگیش پشت کامیونه کارگری که از درد پا مثل پیرها میشینه خوردن چلوکبابو توی فیلمها میبینه حتی خانوادش نمیدن به حرفش تکیه کارگری که زنده بودنش با مرگش یکیه توی فکر و دلش چیزی جر حسرت نیستش وقتی بنزین لیتری کمتر از 700 نیستش وقتی حقوق ، 3 ماهه که خبری نیست جز فکر سفر آخرت فکر سفری نیست متاسفانه تو وطن من تبعیض زیاده عده ای سوار و عده ای تو تحریم پیاده کارگر قشر بیچارس که سر کار میره وقت استراحتشم توی صف گاز گیره واسه بدهیاش اونو پشت نرده میبرن با پولش میرن مکه و کلی پرده میزنن اینور کارگر هست گیر یه تیکه نون بیچاره اونور آموزش و پرورش داره پول میچاپه از این ملتی که محتاج شام شبشونن یه مشت نامرد به فکر جیب سال بعدشونن آره با توئم با تو که گونی گونی پول داری تو که خدا رو واسه بهشت و حوری دوست داری یک باری هم که شده طعم خفتو بچش برو تو خیابون ببین اخم ملتو به چشم بمیرم واسه دستایی که خستس از این زمونه دلش میخواد که تک باشه ولی طفلی نمیتونه همش شرمنده بچش میشه وقتی میاد خونه دستاش خالیه و قلبش پر از شرم و پر از خونِ همه عشقش یه سیگاره که رو لبهاش دود میشه با هر کامی که میگیره از این زندگی دور میشه یعنی این بود فردایی که اون واسش تلاش کرده خدا لطفت دیگه بسه فقط بذار که برگرده خدا لطفت دیگه بسه فقط بذار که برگرده کارگر حق داره اگه میاد خیلی به جوش تو دلش مونده حسرت خرید یه کیلو گوشت یه کیلو گوشتو خیلی وقته که اون به چشم ندیده اگه ببینه بقیه میگن بهش پدیده ماها از بدبختی و بدهی کاملا سیریم مثل حجت تو جدایی نادر از سیمین که فشار زندگی اونو کرده وادارش بره خودزنی بکنه جلو زن داغدارش میگن خدا جای حقِ انصاف داره خودش خدا پاشو حق بشینه یک بار جای خودش میگن کفر نگو هر چیزی یه حکمتی داره میگم حکمت اینه که زندگی نکبتی واره فکر نکن پی دردسرم و حس و حال دارم که من یه سوال فقط ازت یه سوال دارم چرا اختلاف طبقاتی عجیب زیاده عده ای سوار و عده ای تو تحریم پیاده مثال : روزه دارا به خدا توکل میکنن گرسنگی رو با کلی دعا تحمل میکنن واسه افطاری همدیگه رو به دعوت میارن پای راز و نیاز و دعا تا سحر بیدارن ولی هیچوقت نمیفهمن که یه کارگر بیماره تنها چیزی که مونده واسش یه پاکت سیگاره اگه کسی نیاد و دست همشونو بگیره امثالی چون حامد با حقوق کارگری میمیره بمیرم واسه دستایی که خستس از این زمونه دلش میخواد که تک باشه ولی طفلی نمیتونه همش شرمنده بچش میشه وقتی میاد خونه دستاش خالیه و قلبش پر از شرم و پر از خونِ همه عشقش یه سیگاره که رو لبهاش دود میشه با هر کامی که میگیره از این زندگی دور میشه یعنی این بود فردایی که اون واسش تلاش کرده خدا لطفت دیگه بسه فقط بذار که برگرده خدا لطفت دیگه بسه فقط بذار که برگرده فکر نکن از رو خوشی اومدم خوندم و حالیم نیست من خودمم یه کارگرم. یه کارگر