چارتار پاپ موزیک FIVETAMUSIC

چارتار

: گروه جوان «چارتار» به تازگی اولین آلبوم‌شان «» را منتشر کرده‌اند که از همان هفته‌های آغازین، طرفدارانی پیدا کرد و البته مخالفانی. قصد این یادداشت بررسی برخی از این موافقت‌ها و مخالفت‌هاست، به نظر نگارنده و طبیعتاً به دور از هر حب و بغضی درباره اثری که این روزها به عنوان یکی از پدیده‌های موسیقی ایران مطرح شده است … چرا می‌توان «» را دوست داشت؟ ۱- پیش از همه اینکه از نظر معنایی اولین آلبوم گروه «چارتار» آلبوم نسبتاً موفقی است، به این معنا که مفاهیم کلی ترانه‌های «» مفاهیم سرزنده، باطراوت و زیبایی هستند که خیلی سریع در خاطر می‌مانند. مفاهیمی که در اکثر ترانه‌ها تکرار شده و خیلی زود هر ترانه‌ای را می‌شود با آنها به خاطر آورد؛ مثل «سحر ندارد این شب تار/ مرا به خاطرت نگه‌دار» یا «آشوبم آرامشم تویی/ به هر ترانه‌ای سر می‌کشم تویی» یا « به خاک من بزن»، یا «می‌نوشم از چشمان تو، جرعه به جرعه شعر نو» و… در واقع ترانه‌های این آلبوم در جست‌وجوی معناهایی فراتر از ترانه‌های معمول آلبوم‌های روز موسیقی پاپ ایران هستند که این ویژگی در این اوضاع اسفبار ترانه‌سرایی چیز کمی نیست. ۲- چهار ترک اول آلبوم «» ملودی‌های خوبی دارد که بعضی‌هایشان از خوب هم بالاتر ایستاده‌اند. ملودی آغازین آلبوم «آشوبم» ملودی‌ای است زنده و جاندار که برای طرفداران آلبوم هم جایگاه خاصی دارد. توجه ویژه به مصوّت‌های بلند در آهنگسازی این قطعه و همچنین ترانه آن با ترجیع‌بند «آشوبم، آرامشم تویی/ به هر ترانه‌ای سر می‌کشم تویی» باعث شده تا این قطعه مطلع بسیار خوبی باشد. جدای از این قطعه، سه قطعه «»، «مرا به خاطرت نگه‌دار» و تا اندازه‌ای «هندسه» هم موفق‌ترین‌های این آلبوم‌اند که در اغلب فضاهایی که پتانسیل این را داشته‌اند تا بتوان درباره آلبوم نظر داد، اکثراً به آنها توجه شده است. ۳- تلفیق فضای سنتی و پاپ در «» درآمده است. این در درجه اول مرهون آهنگسازی‌های آرش فتحی است و در درجه دوم مدیون صدا و تحریرهای خواننده. این روزها هم این شیوه‌ها در موسیقی ایران جواب می‌دهد و گروه‌هایی که بِیس کارشان را روی موسیقی سنتی یا محلی ایران گذاشته و بعد سراغ رنگ‌آمیزی دیگری در همان فضا رفته‌اند، موفق شده‌اند. پیش از «چارتار»، گروه «پالت» یکی از همین گروه‌ها بود که با آلبوم «آقای بنفش» و البته کنسرت‌های بسیار موفق‌اش توانست گل کند. چرا می‌توان «» را دوست نداشت؟ ۱- اول اینکه به سختی می‌توان نام «ترانه» را روی متن قطعات «» گذاشت؛ چراکه در نوع خود تکست‌های آلبوم، بیشتر اشعاری هستند تا اندازه‌ای زیبا که ترجیحاً آنها را باید روی کاغذ خواند یا در حالت عادی بعد از ۱۰-۱۵ بار شنیدن یک قطعه، شعر روان شده‌اش را بتوان دنبال کرد. اشعاری که واقعاً نمی‌توان نام «ترانه» را به عنوان شعری سهل که برای خوانده شدن سروده شده روی آن گذاشت. از سویی اشتباهات فاحش کلامی، وزنی و… در تمامی ترانه‌ها خودنمایی می‌کند. انگار که شاعر محترم برای رساندن مفهوم و در عین حال رعایت وزن و قافیه به ناچار هر واژه‌ای که به دستش رسیده را استفاده کرده. اشاره می‌کنم تنها به ابیاتی از ترانه‌ها. مثلاً این بیت ترجیع‌بند: «آشوبم، آرامشم تویی/ به هر ترانه‌ای سر می‌کشم تویی/ سحر اضافه کن به فهم آسمانم»مصراع اول عالی است، هم روان است و هم زیباست. اما تا آدم می‌آید با آن گرم شود، یک مصراع سخت به دنبال‌اش می‌آید که اصلاً به این راحتی‌ها نه می‌شود از بَرش کرد و با خواننده همخوانی‌اش کرد و نه حتی می‌توان به راحتی آن را فهمید. نکته ترانه‌سرایی چارتاری‌ها هم همین‌جاست. اینکه شاید «احسان حائری» به عنوان ترانه‌سرا کمتر به مخاطبان‌شان فکر کرده یا درست‌تر بگویم تا نیمه راه به آنها اندیشیده‌، مثل راحتی همین ابیات که مصرع‌های اول روان‌اند اما دومی‌ها ناگهان ترمز را می‌کشند و این همراهی ناتمام می‌ماند.یا:«از آسمانم ماتم ببارد/ هراس بی تو ماندنم ادامه دارد/ ببین نویسم ترانه بی تو/ چگونه پر کشد خیال واژه بی تو»ناگفته پیداست که هر دو بیت سراسر اشکالات دستوری و زمانی و شعری دارند. شاعر ناگزیر در بیت اول به جای «می‌بارد» که مشکل وزنی پیدا می‌کرده از «ببارد» استفاده کرده و در بیت دوم از کلمه «نویسم» که واژه‌ای است اصولاً متعلق به ادبیات کهن و نه ترانه‌ای که در آن از کلماتی چون «واژه»، «ترانه» و «بی تو» استفاده شده است. اما باز از آنجا که ترانه‌سرای ما نمی‌توانسته از کلمه «می‌نویسم» استفاده کند، به اختیار «می» را حذف کرده و نتیجه این شده که می‌بینید. این بیت را هم ببینید:«می‌نوشم از چشمان تو، جرعه به جرعه شعر نو/ حافظه دستان من، پر شده از دامان تو»مصراع اول بسیار زیباست و تعبیر بسیار شاعرانه و نویی دارد، اما مصراع دوم کلاً یعنی چه؟ معنی اینکه حافظه دستان کسی از دامان کسی دیگر پر شود چیست؟ یا این یکی:«هر گوشه‌ای از شور آواز من پیدا می‌شود قصیده تو/ نور باور پرواز تا به ناکجا تابیده شد به جان ز دیده تو»واقعاً معنای مصرع دوم چیست؟ اصلاً معنا به کنار؛ این کلمه‌های پر از کسره و دشوار را چطور می‌شود پشت هم خواند؟ آن هم برای قطعات یک آلبوم موسیقی پاپ که یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌هایش باید «روان» بودن باشد تا مخاطب توان همراهی با آنها را پیدا کند. ۲- برنامه «چارتار»ی‌ها برای کنسرت دادن چیست؟ اینکه فقط «آرمان گرشاسبی» در مقام خواننده روی سن حاضر شود و بدون حضور هیچ نوازنده‌ای قطعات را اجرا کند؟ آیا در این صورت چنین اجرایی در راضی نگاه داشتن مخاطبانش می‌تواند موفق باشد؟ کدام خواننده می‌تواند یک‌تنه، یکه و تنها، خلوت یک استیج را پر کند که خواننده چارتار دومینِ آن باشد؟ حالا اصلاً این ماجرا به کنار، فیلترهای زیادی که در زمان ضبط و میکس کار روی صدای خواننده گذاشته شده را چه کنیم؟ طبیعتاً با وجود چنین فیلترهایی، در اجرای زنده نمی‌توان توقع شنیدن صدایی همپای آلبوم را داشت. نداشتن رنگ‌بندی در «» باعث شده که این آلبوم بعد از چند قطعه به شدت خسته‌کننده و تکراری شود. اتفاقی که نشان از بی‌تجربگی این گروه دارد و لاغیر. اتفاقی که تنظیم آلبوم هم نتوانسته کمک شایان ذکری به کمرنگ‌تر شدن آن بکند، چراکه از اساس سازی وجود نداشته تا بتوان روی آن کاری کرد. ۳- «» تنها چهار ترک خوب دارد که همان چهارتای اولی هستند. چهار قطعه‌ای که به صورت مشخص ملودی دارند و تکرار مکررات آثار دیگر این آلبوم نیستند. از قطعه چهارم به بعد چنان ضعف ملودی بارز است که اگر نبود شماره‌انداز ترک‌های ضبط‌ صوت یا سی‌دی‌پلیر، به سختی می‌شد فهمید که ترکی تمام شده و ترکی دیگر آغاز شده است. اقبال آلبوم «» هم با همان چهار ترک اول است و هر جا صحبتی یا بحثی شده، همه ارجاعات به همین ۴ قطعه بوده است. حال اینکه برای آلبومی با ۱۲ ترک این اتفاق جالبی نیست که تنها ۴ ترک آن شنیدنی باشد، آن هم چهار ترک پشت سر هم و ابتدایی آلبوم و از آن به بعد شنونده هم خسته می‌شود و هم همچنان در حسرت شنیدن آثاری حداقل در حد و اندازه همان چهارتای اولی باقی می‌ماند. «چارتار»ی‌ها می‌توانستند کمی زرنگی کنند و چینش این چهار ترک را پشت هم قرار ندهند تا مخاطب‌شان هم راضی‌تر بماند.