بی لیاقت

 Moein Zandi – Bi Liaghat رسیدیم به هم عزیزم سلام میدونم دیگه غریبم برات تموم شد اخر این ماجرا دیگه حسی نمونده برات حالا کی عاشقت شده کیه برات میمیره شبایی که دلت پره کی دستاتو میگیره کی اشکاتو پاک میکنه دلش برات میمیره دل من تنگ شده واست بیا بی تو من زنده نمیمونم زیاد همینطوری داره هی اشکام میاد دل من تنگ شده واست بیاااا معنی نداره واست دلتنگی از منو خاطره ها دلکندی ازت میخوام دوباره برگردی ازت میخوام دوباره برگردی پیشم دست تو دست اونی میری راحت نموندی پیشم بی لیاقت چطور ندیدی اشک چشمو نموندی پیشم دیدی نامرد دست تو دست اونی میری راحت نموندی پیشم بی لیاقت چطور ندیدی اشک چشمو نموندی پیشم دیدی نامرد رفتی ندیدی چی گذشت شاید یجوری انتقام بود حرفامو از نگام خوندی ایندفعه اشتباه بود این دفعه راحت گذشتی از اون همه احساس قشنگت نموند هیچی دیگ از حرفایی که بود تو دل سنگت امشبم دیدی امدی نبود ازهمه گذشتی ازون این دفعه نوبت اونه حرف بشنوه از زمین و زمون امشب دوباره مست و گیجم یادم نمیره چی کشیدم اخرش میخورد به تو به هرجایی که میرسیدم گذشته از سرم دیگه عشقت دروغه حس من میگه خوش باش کنارش خوشبخت بشی هه شدید عشق همدیگه دست تو دست اونی میری راحت نموندی پیشم بی لیاقت چطور ندیدی اشک چشمو نموندی پیشم دیدی نامرد دست تو دست اونی میری راحت نموندی پیشم بی لیاقت چطور ندیدی اشک چشمو نموندی پیشم دیدی نامرد چه بخواهیم و چه نخواهیم باید از کوچه های زندگی عبور کنیم گاهی تلخ گاهی شیرین عبورها میسازند کوچه های زندگی ما را